بی خوابی و بی تابی، حتی شب مهتابی
تا در نظرم باشی این ها همه آسان است
من همقدمت هستم، آنقدر به تو نزدیک
انگار که چشمانت آن سوی خیابان است
چشمم که دگر آنقدر باریده و باریده
خشکیده و خشکیده انگار بیابان است
ما منتظر یک جُو از رحمت او هستیم
فرش قدمت ای یار، سجاده ی باران است
از رحمت او گفتم، یک رحمت او باران
باران و تو همراهید،آنقدر که رحمان است
درد دل من این است یک یوسف گمگشته
در قعر بیابان ها، در حسرت کنعان است
غمناک ترین نوحه، مظلوم ترین آوا
بین همه ی عالم، یک ناله ی پنهان است
امضا بکنم زیرش ، اقای من اینجانب
یک شاعره ی بی تاب، بانوی پشیمان است