حاجت قلب مرا پنجرهها میدانند
شعر گفتن ز تو را چونکه روا میدانند
قلب من رو به تو و مطلق دریا باز است
مردم اما چو تو را نیز خطا میدانند
آنکه با کاغذ و خودکار و دلم اخت شده
تویی اما چه کنم باز خدا میدانند
کاش بیدار شوند فصل بهار است همان
بلبلانی که فقط اسم تو را میدانند
باز از میوه ممنوع دلم میچیدی؟
که مرا اهل دلان دخت حوا میدانند؟
چشم تا باز کنم من رخ ماهت بینم
دیدن عکس تو را دید خطا میدانند
به گمانم که دگر وقت ظهور است ولی
دیگران شعر مرا شکل دعا میدانند
- چهارشنبه ۵ خرداد ۹۵