همه ی دل خوشی ام زنده بمانم تا تو...

دار

با پیچش مویت بزنم دار خودم را

بردار ببر، دار، تو ای قاتل دلدار

ایستاده می میریم

ایستاده ایم مثل درختان استوار

ما در رکابت ایستاده می میریم

آری در این جهان زیر آبِ پنهانی

ما از درختان سرو درس می گیریمامام زمان

یهویی

تا خوابم و ارامشم نا گاه می ریزد به هم ...

میفهمم از ان دور ها یاد مرا گم کرده ای!

حمله ی تند سپاه کلمات و من تنها و غریب.
این چه ظلمی است در این فاجعه من یک تنه شاعر شده ام
کلمات کلیدی
آخرین نظرات
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث تر
آرشیو مطالب
موضوعات
پیوندها
طراح قالب آقای آستانه