همه ی دل خوشی ام زنده بمانم تا تو...

رقصت سازگار با رقص زمین

خورشید هم شاکی از این رنگ شرابی

دریا ز امواج نگاهت می هراسد

کل طبیعت گشته مغلوب لب تو 

وقتی زبانت مدح اورا می نوازد

مردم حسودی می کنند از زیر پلکت 

تا مردم چشمت به بیرون می خرامد

انگار رقصت با زمین هم سازگار است

چون تا تو هستی او ز حرکت باز ماند

گرمای دستان تو اتش را فرو ریخت

اتش که نه اتشفشان را می نشاند

پیچک گمانم نقش مویت را گرفته

چون تا تواند فر به اندامش کشاند

بین همه اعداد عالم پنج خوب است

چون طرح خود را چپه ی قلبت بداند  

پیچک گمانم نقش مویت را گرفته
چون تا تواند فر به اندامش کشاند
:))این بیت و دوس داشتم:)
:)) این بیت هم تورو دوست داشت:دی لطف کردی آمدی خواهر رنگی رنگی من^_^
:) این شعر رو خودتون گفتین ؟ :) پاسخ کامنتاتون رو تو وبم دادم 
بلیا:) تمام شعر های اینجا سروده خودمن:))
غزااااله:)خیلی قشنگ بود....خلاقیت که با طبع شعر آمیخته بشه دیگه خییییلی خوب میشه....ایییول:)
عزیزززمیییی:* ممنونتم یار همه ی پست های من؛)
سلام علیکم. توقعم از شما بیشتر شده فلذا این رو در کارنامه قابل قبول شما نمی پسندم
:) بسیار هم عالی:) شعر بعدی رو چطور؟
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
حمله ی تند سپاه کلمات و من تنها و غریب.
این چه ظلمی است در این فاجعه من یک تنه شاعر شده ام
کلمات کلیدی
آخرین نظرات
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث تر
آرشیو مطالب
موضوعات
پیوندها
طراح قالب آقای آستانه