همه ی دل خوشی ام زنده بمانم تا تو...

افکار ولگرد

سخت است شعری از سراغازی بگویی
اما ندانی از کجا باید شروع کرد
از اضطراب قبل امواج نگاهش
یا لرزش دستت برای اولین مرد
از کوچ چشمانت به اعماقش بگویی
یا از مهار سخت ان افکار ولگرد
از سرکش هر لحظه ی ذهنت بپرسی

«آیا تنش های صدایش می شود سرد؟»
واااااااییییی......خیلی خوشگل بود غزاله جونم خییییییلی
با اینکه کوتاه بود ولی واقعا عالی بود آفرین:))))))
مرسی یار تمام پست های من:دی 
امیدوارم واقعا همینطوری باشه:))
آدمی که عاشق نباشه نمتنه ایجوری شعر بگه. ولی نمدنم بره چی شما سخت درن انکار مکنن؟ مو جای بابای شما مبودم مبستمتان به تخت تا ترک کنن! 
اما ندانی از کجا باید شروع کرد! توی کلمه ی شروع، روع یک هجای کشیده هست و باید یک هجای بلند به کار بره. اینجا مشکل به وجود میاره.
این شعرتون نسبت به اشعار دیگه به نظرم یک سر و گردن بالاتر بود! یا شما خیلی پیشرفت کردین، یا اینکه این شعر مال شما نیست!
«از سرکشِ هر لحظه ی ذهنت بپرسی» سرکشِ ذهن! سرکشِ ذهن اصطلاح جالبی نیست. در حقیقت سرکشیِ ذهن هست. ذهن سرکشی میکنه نه سرکش!
بعدشم. شما از سرکشیِ ذهنتون سوال میکنید؟ سرکشیِ ذهن چی هست که باز بخواید ازش سوال کنید؟ 
باید بگید مثلا از سرکشی هر لحظه از تن تن بپرسی. به جای تن تن یک کلمه معادلش بزارید. 
مورد دیگه از کوچ چشمانت به اعماقش بگویی!
معمولا در مورد اعماق یک شخص حرفی نمیزنن. اعماق وجود، اعماق چشم، اعماق مهربانی و... ولی اینکه بخواید در مورد کوچ چشم هاتون یعنی خیره شدن تون به اعماق یک فرد بگید نمیشه. چون عمق یک فرد کجاست؟ اصلا مگه یک شخص عمق داره؟ ولی چشم عمق داره، وجود عمق داره. ولی یک شخص عمق نداره.
ازین که وقت گذاشتین و حوصله کردین خیلی خیلی ممنونم :) من واسه هر کلمه ای که میذارم فک میکنم الکی که نمیذارم حسین اقا:دی
در مورد اسم یا عنوان شعر هم نکته ای رو عرض کنم.
همیشه اسم یا عنوان یک شعر، میتونه توی فهم، جذابیت و محبوبیت یک شعر خیلی کمک کنه. پس اهمیت یک عنوان خوب اینجا مشخص میشه.
من اگر میبودم، عنوان رو میزاشتم «افکار ولگرد» و لفظ مهار رو برمیداشتم.

با تشکر از شما .. تقلب کردم مهارشو برداشتم:)
مواردی که ذکر کردم به نظرم جالب توجه اومد. اگر اصرار دارید که درسته خب هیچی دیگه

ممنون از توجهتون:) 
اینجوری خوبه؟«از کوچ چشمانت به احساسش بگویی» و «از سر کشی هردم عقلت بنالی»
«از کوچ چشمانت به احساسش بگویی» فکر نکنم جالب شده باشه. ببینید. من، به عنوان یک خواننده میگم که کوچ چشمان یعنی خیرگی با تمام وجود. یعنی شما با تمام وجودتون به طرف خیره بشید. حالا شما به احساس بنده ی خدا میخواید خیره بشید؟ من میگم جالب نمیشه. مثلا حتی اگر بشه: «از کوچ چشمانت به چشمانش بگویی» باز بهتر میشه. اما من به عنوان یک منتقد، نه اختیارش رو دارم و نه مایلم که به شما شعر پیشنهاد کنم! که بگم اینو بزارید اینو نزارید. من حرفم رو میزنم شما میخواید بشنوید و میخواید نشنوید.
«از سر کشی هر دم عقلت بنالی» وزن این مصرع اشتباهه! اگر میخواید مصرع رو تغییر بدید باید مصرع با وزن درست بگید.
من اول اول چشمانت به چشمانش رو گفته بودم بعد احساس کردم خیلی ساده است و معنی خاصی نداره که خواننده روش فکر کنه برا همین تغییرش دادم ..
این وزن شعرای من کی نیخاد درست بشه خدا میدونه!! 
حسین اقا من خیلی خیلی از شما ممنونم بابت نظر ها و پیشنهاداتتون:)
عخی :) خواهر چه میکنی :) 
:) چه میکنم؟
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
حمله ی تند سپاه کلمات و من تنها و غریب.
این چه ظلمی است در این فاجعه من یک تنه شاعر شده ام
کلمات کلیدی
آخرین نظرات
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث تر
آرشیو مطالب
موضوعات
پیوندها
طراح قالب آقای آستانه