همه ی دل خوشی ام زنده بمانم تا تو...

لب ناب

لب ناب و می آب و قدحی پر ز شراب
چه شرابی چه شرابی رود آیینه به خواب
که نبیند که نبیند سحر آن سیل سراب
که نگوید که نگوید بود از میلِ خراب
شب مهتاب دل انگیز و رخ از جنس گلاب
دو عدد چشم خمار و تب نوشیدن آب
هوس آب تنی در بغل عاشق ناب
نبود عشق به این همهمه مصداق حباب
نبود کندن دل از لب معشوقه صواب
که اگر ترس از این است رود پشت نقاب


       
چهارشنبه ۱۲ خرداد ۹۵ , ۱۳:۲۹ مرتضی تقی زاده خسرویّه
الحمدالله آهنگین بود، وزنم داشت:-) 
:))) این دفعه تمام قافیه ها رو یکی کردم 
ناب بود :)
ناقابل:)
صبحان الله صبحان الله صبحان الله
استغفرالله استغفرالله استغفر الله
خدایا توبه ی مرا بپذیر!!خدایا مرا ببخش!

نبر از راه برون شعر من! این قشر شباب:دی
لب آب و می ناب و قدحی پر ز شراب...‌ این جاشو خیلی خیلی دوست:))
مث همیشه خوووب و پر از حس منشوری دی:
این جاشو نفهمیدم:نبود عشق به این همهمه مصداق حباب
مرسی عزیزم نوش جونت؛)
حباب فانیه با ضربه خیلی کوچیک از بین میره .. عشق مثل حباب نیست:) منظورم اینه
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
حمله ی تند سپاه کلمات و من تنها و غریب.
این چه ظلمی است در این فاجعه من یک تنه شاعر شده ام
کلمات کلیدی
آخرین نظرات
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث تر
آرشیو مطالب
موضوعات
پیوندها
طراح قالب آقای آستانه